شرح زندگي حضرت آيت الله آقا سيد علي قاضي (رحمة الله عليه)
مرحوم قاضى مى فرموده است : محال است كسى به درجه توحید و عرفان برسد و مقامات و كـمـالات تـوحـیـدى را پـیدا نماید و قضیه ولایت بر او منكشف نگردد. ایشان معتقد بودند بـزرگـانـى را كـه نـامـشـان در كـتـب عـرفـان ثـبـت اسـت و آنـهـا را واصـل و فـانـى شـمـرده انـد و از اهـل ولایت نبوده اند، بلكه از عامه به شمار مى آیند، یا واصل نبوده اند و ادعاى این معنى را مى نموده اند و یا تحقیقا ولایت را ادراك كرده اند، ولى بـر حسب مصلحت زمانهاى شدت و حكام و سلاطین جور كه از عامه بوده اند، تقیه مى كردند و ابـراز نـمى نمودند؛ مانند شیخ سلیمان قندورى حنفى صاحب ینابیع المودة و مانند سید عـلى هـمدانى صاحب كتاب مودة القربى و مانند مولى محمد رومى بلخى صاحب كتاب مثنوى .
عـارف واقـعـى ، مـقـصـود خویش و مبدا تمام حوادث عالم و ذات بارى تعالى مى داند و بر خلاف گروهى كه مى پندارند آنچه مقصود است ، اسماء و صفات است و ذات خدا هیچ اثرى نـدارد، مـعـتـقـد اسـت كه اسماء و صفات ، همه به آن ذات عالى و متعالى باز مى گردند و تـعـیـنـات او هـسـتـنـد. مـرحـوم آیـت الله حاج شیخ عباس قوچانى شاگرد و وصى آیت الله العظمى قاضى مى فرمود:
یك روز به حضرت آقا عرض كردم : در عقیده شیخیه چه اشكالى است ؟ آنها هم اهل عبادت اند و اهل ولایت اند؛ بخصوص نسبت به امامان علیهم السلام مانند خود ما بسیار اظهار محبت و اخلاص مى كنند و فقهشان هم فقه شیعه است و كتاب اخبار را معتبر مى دانند و بـه روایات ما عمل مى نمایند. خلاصه هر چه مى خواهیم بگردیم و اشكالى در آنها از جهت اخلاق و عمل پیدا كنیم ، نمى یابیم . مرحوم قاضى فرمودند: فردا شرح زیارت شـیـخ احـمـد احـسـائى را بـیـاور! مـن فـردا شـرح زیـارت او را خدمت آن مرحوم بردم . فرمودند: بخوان ! من قریب یك ساعت از آن را قرائت كردم . فرمودند: بس است . حالا براى شـمـا ظـاهر شد كه اشكال آنها در چیست ؟ اشكال آنها در عقیده شان مى باشد و این شیخ در این كتاب مى خواهد اثبات بكند كه ذات خدا داراى اسم و رسمى نیست و آن ، مافوق اسماء و صفات اوست و آنچه در عالم محقق مى گردد و با اسماء و صفات تحقق مى پذیرد، آنها مبدا خـلقـت عـالم و آدم و مؤ ثر در تدبیر شؤ ون این عالم مى باشند در بقاء و ادامه حیات آن . خـدا اتـحـادى با اسماء و صفات ندارد و اینها مستقلا كار مى كنند و عبادت انسان به سوى اسـمـاء و صـفـات خـداونـد صـورت مـى گیرد، نه به سوى ذات او كه در وصف نمى آید، بـنـابـرایـن شیخ احمد احسائى خدا را مفهومى پوچ و بدون اثر و خارج از اسماء و صفات مـى دانـد و ایـن ، عـیـن شـرك اسـت ، امـا عـارف مـى گوید ذات خداوند بالاتر از توصیف و برتر از تخیل و توهم (است و) سیطره و هیمنه بر اسماء و صفات دارد بدون حدود وجودى خودشان و بدون تعینات و تقیدات در ذات اقدس او موجود مى باشند و همه صفات و اسماء بـه ذات برمى گردد و مقصود و مبدا و منتهى ، ذات است ، غایة الامر از راه صفات و ما در وجـهت وجهى للذى فطر السماوات و الارض (انعام : 79)؛ روى خود را به طرف كسى كه آسمان ها و زمین را آفرید، متوجه مى كنم . اشاره به همان ذات مى كنیم ؛ اگر چه براى ما معلوم نباشد.
یـكـى از امـورى كه در مسلك عرفانى مرحوم آیت الله قاضى و
صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8· 9· 10· 11· 12· 13· 14· 15· 16· 17· 18· 19· 20· 21