زندگي نامه ي سردار شهيد حسينعلي تركي
فرمانده محورجبهه شوش تیپ 44قمربنی هاشم (ع)
سال 1327 ه ش روستای «هرچگان» شاهد تولد کودکی بود که در همان دوران کودکی رفتارهایش امید را در خانواده و آشنایان به وجود می آورد. خانواده ای که شهید «ترکی» در آ ن متولد شد و رشد نمود مانند تمام خانواده های متدین و مومن روستای «هرچگان» مملو از نور معنویت ویاد خدا بود. تا کلاس پنجم را در زادگاهش تحصیل کرد اما به دلیل محرومیت های ناشی از حکومت پهلوی و نبود امکانات و مدرسه پس ازآن مجبور شد در روستای نافچ که پانزده کیلومتر از روستای هرچگان فاصله داشت به تحصیل ادمه دهد. فاصله زیاد و آب وهوای سرد زمستان استانی که به بام ایران معرف است نتوانست کمترین خللی در اراده آهنین شهید ترکی ایجاد کند. راه خاکی و صعب العبور روستای هرچگان تا نافچ هر روز شاهد دوچرخه ای بود که شهید ترکی با آن به مدرسه می رفت.باآن همه تلاش وکوشش، مشکلات زندگی اجازه ا دامه تحصیل به او را ندادواومجبورشد تامدتی تحصیل راکنارگذارد. پس از اینکه مدرک ششم ابتدای را گرفت به ناچار درس خواندن را برای مدتی کنار گذاشت و به کار کشاورزی پرداخت اما سیاست های ر ژیم شاه عرصه را برای خانواده شهید ترکی مثل تمام کشاورزان آن روز گار تنگ کرده بود . در حالی که نوجوانی بیش نبود خانواده را ترک کرد و به خرمشهر رفت تابا کارگری به کمک خانواده بشتابد.
سال 1347 به خدمت سربازی رفت و دوران خدمت سربازی را در گارد جاویدان گذراند . او که فقر و بیچارگی مردم زادگاهش و سایر نقاط کشور را دیده بودبا دیدن رفتار های متکبرانه و عیاشی شاه و اطرافیانش وسایر مسئولین نظام فاسد شاهنشاهی بیش از پیش در مبارزه با این رزیم فاسد مصمم شد.اودرباره ی خدمت سربازی چنین می گو ید: زندگی من از سربازی شروع شد آن جا حس کردم ودیدم که چه خیانتی درکشورمیشودوآن زاغه نشینها واین کاخ نشینها وآن مردم محروم روستاهاواین مستشاران آمریکایی که دسته دسته برای مکیدن خون ملت مظلوم ایران وارد این کاخها می شوند. در این باره درس های زیادی من آموختم و این سربازی برایم همچون دانشگاهی بود که من حس کردم خودم را از آنها جدا نمی دیدم . در این دوران بیش تر به ورزش می پرداخت . تا دوره ی تکاوری را گذراند . پس از سربازی ازدواج کرد و در سازمان برنامه و بودجه تهران استخدام شد علاقه اش به کسب علم و تحصیل باعث شد روزها کار کند و شبها درس بخواند . سه سال در این سازمان کار کرد وبا تحصیل شبانه موفق شد درکلاس سوم متوسطه قبول شود . داشتن چنین شغلی وبرخورداری از این سطح تحصیلات برای هر جوان ایرانی در آن دوره موفقیت ممتازی بود. که میتوانست زندگی خوبی را برای خودش فراهم سازد . اماشهید ترکی از سازمان برنامه و بودجه ی تهران استعفا داد . این شهید بزرگوار در مورد استعفایش میگوید"نمی توانستم بی تفاوت درمقابل دزدی های سران طاغوت باشم. جایی که من خدمت میکردم خدمت به اسلام نبود ،خدمت به یک عده از خدا بی خبر ووطن فروش بود. پس از استعفا به زادگاهش برگشت و یک دستگاه مینی بوس خرید .تا از این طریق مخارج زندگی اش را تامین کند. مدتی بعد مینی بوس را فروخت ویک دستگاه اتوبوس خرید ودر ذوب آهن اصفهان هم مشغول کارشد اما هیچ کدام از این ها مانع از کارهای اجتماعی شهید ترکی نشد. حدود بیست سال از زمانی که شهید ترکی مجبور بود برای ادامه ی تحصیل با دوچرخه مسافت پانزده کیلومتر ی روستای هرچگان تانافچ را بپیماید گذشته بود، اما هنوز روستای هرچگان از مدرسه ی راهنمایی بی بهره بود و همین امر باعث ترک تحصیل بچه ها میشد. شهید ترکی روز ها درکارخانه ی ذوب آهن اصفهان کار میکرد و شبها هم با همکاری اهالی روستا اقدام به ساخت مدرسه ی راهنمایی میکرد.عوامل حکومت که از محبوبیت روز افزون او در میان اهالی روستا ناراضی بودند شروع به مانع تراشی کردند. شهیدترکی بی توجه به این مزاحمتها به ساخت مدرسه ادامه داد. وقتی عوامل رژیم شاه موفق به ممانعت از ساختن مدرسه نشدند با دسیسه چینی وایجاد اختلاف ودرگیری شهیدترکی رازندانی کردند . با زندانی شدن او کار ساخت مدرسه هم متوقف شد. اما پس از مدتی شهیدترکی از زندان آزاد شدو با فروش اتو بوس و حتی لوازم منز لش، مدرسه را ساخت و آن را افتتاح کرد.این مدرسه، پل و خدمات عمرانی دیگری که شهید ترکی در هرچگان انجام داد هنوز مورد استفاده مردم قرار میگیرد. سال1356که انقلاب اسلامی مردم ایران اوج گرفت اوهم به فعالیتها ی ضدرژیم طاغوت شدت بیشتری داد.
باکانونهای انقلابی دراصفهان ارتباط برقرارکردوباپخش اعلامیه های حضرت امام(ره)درزادگاهش وبخشهای دیگر استان چهارمحال وبختیارینقش مهمی درآگاهی دادن به مردم ازستمهاومفاسدشاه داشت.حضورفعال درراهپیمایی هاوتظاهرات ضدرژیم وشرکت درتحصن کارگرانکارخانه ذوب آهن اصفهان ازجمله کارهای شهید ترکی درراه به ثمررساندن انقلاب اسلامی بود.
انقلاب که پیروزشداودرهرجاکه نیازبه فعالیت وایثاربودحضورداشت.ابتدا به عضویت شورای اسلامی روستای هرچگان درآمداماحضوردرشورای روستا روح پرعطش وفعل اورا ارضاء نمیکرد پس واردسپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
چیزی از ورود او به سپاه نگذشته بود که لیاقت و شایستگی اش به فرماندهان اثبات میشود . و به فرماندهی سپاه بازفت دربلندترین وصعب العبور ترین نقطه ی استان چهارمحال و بختیاری منصوب میشود.اوکه حالافرصت طلایی خدمت به مردم را که سالها به دنبالش بود پیدا کرده با تمام تلاش وتوان خدمت به مردم محروم و عشایر این منطقه راآغاز میکند.
باگذشت حدود سی سال از آن دوران اگرگذری…