خطاب به فرمانده ي كل قوا...
فرمانده بميرم كه تو بر تخت نباشي…
مشغول مداواي بسي سخت نباشي…
من حاضرم هر روزكفن پوش شوم ليك…
حتي نفسي داخل اين رخت نباشي…
سلامتي امام عزيزمان صلوات….
فرمانده بميرم كه تو بر تخت نباشي…
مشغول مداواي بسي سخت نباشي…
من حاضرم هر روزكفن پوش شوم ليك…
حتي نفسي داخل اين رخت نباشي…
سلامتي امام عزيزمان صلوات….
جناب شیخ بسیار مهربان، خوشرو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود. همیشه دو زانو می نشست، به پشتی تكیه نمیكرد، همیشه كمی دور از پشتی مینشست. ممكن نبود با كسی دست بدهد و دستش را زودتر از او بكشد. خیلی آرامش داشت. هنگام صحبت اغلب خنده رو بود. به ندرت عصبانی میشد. عصبانیت او وقتی بود كه شیطان و نفس سراغ او میآمدند. در این هنگام سراسر وجودش را خشم فرا میگرفت و از خانه بیرون میرفت و آن گاه كه خود را بر نفس چیره مییافت، آرام باز می گشت.
نكته مهمی كه در حسن خلق، مورد توجه شیخ بود و دیگران را نیز بدان توصیه میفرمود، این بود كه انسان باید برای خدا خوش اخلاق باشد و با مردم خوش رفتاری كند. در این باره میفرمود:
« تواضع و حسن خلق، برای خدا، نه برای جلب مردم به سوی خود و ریاكارانه.»
شیخ بسیار كم حرف بود، حركات و سكنات او به خوبی نشان میداد كه در حال فكر و ذكر و توجه به خداست. اول و آخر صحبتش خدا بود. نگاه به او، انسان را با خدا آشنا میكرد.
در جلسات دعا، بسیار گریه میكرد. هرگاه اشعار حافظ یا طاقدیس خوانده میشد میگریست. در عین گریه، قادر بود تبسم كند و بخندد و یا مطلبی را نقل كند كه همه را از كسالت بیرون بیاورد. نسبت به وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) بسیار عشق میورزید، مانند پروانه گرد شمع وجودش پر و بال میزد، هنگامی كه مینشست در هر چند نفس، یك بار ذكر:
« یا علی ادركنی »را تكرار مي كرد.
اهتمام به دو ذكر
یكی از ارادتمندان جناب شیخ رجبعلي خياط(رحمة الله) میگوید: شیخ به «استغفار» و «صلوات» خیلی اهمیت میداد و دریافته بود كه این دوذكر، دو بال پرواز سالك است. شیخ میفرمود:
« هر كس در طول زندگی زیاد صلوات بفرستد، به هنگام مرگ، رسول خدا صلی الله علیه و آله لب او را میبوسد. »
فلسفه توسل به اهل بیت (ع)
جناب شیخ میفرمود:
« غالب مردم نمیدانند توسل به اهل بیت(ع) برای چیست؟ آنها برای رفع مشكلات و گرفتاریهای زندگی به اهل بیت(ع) متوسل میشوند، درصورتی كه ما برای طی كردن مراحل توحید و خداشناسی باید در خانه اهل بیت(ع) برویم. راه توحید صعب است و انسان بدون چراغ و راهنما قادر به طی كردن این راه نیست. »
زیارت عاشورا
یكی از نكاتی كه جناب شیخ در توسل به اهل بیت علیهم السلام بر آن تأكید داشت، خواندن زیارت عاشورا بود و در این باره میفرمود:
« در عالم معنا به من توصیه كردهاند كه زیارت عاشورا بخوان. »
و توصیه میكرد:
« تا زندهاید زیارت عاشورا را از دست ندهید. »
یكی از شاگردان شیخ كه میخواست به این توصیه او عمل كند، چهل سال بر خواندن زیارت عاشورا مداومت كرد.
آیت الله فهری در مورد زندگی آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی نقل می کنند :
یکی از مردان پیشتاز این راه مرحوم عارف بالله آیة الله حاج میرزا جواد ملکی ـ قدس الله نفسه الزکیه ـ است که در این میدان گوی سبقت از همگان ربود.
این مرد بزرگ با اینکه در مقام عرفان مقامی بس والا دارد و از اعظم فقهای « صائنا” لنفسه، حافظا” لذینه، مخالفا” لهواه و مطیعا” لامر مولاه» به شمار می آید .
اوایل عمر شریفش و دوران شباب را در نجف اشرف در مجلس درس اساتید بزرگ حاضر شده و استادش در « فقه» ، مرحوم آیة الله رضا همدانی و در « اصول » ، علامه ملا محمد کاظم خراسانی و در « عرفان و اخلاق و سلوک» ، آیة الله آخوند ملا حسینقلی همدانی ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ بوده است.
سال تولد ایشان در دست نیست ولی از کتابی در « فقه » که یکی از فضلای معاصر به آن دست یافته و از مؤلفات ایشان و در پایان آن نوشته شده معلوم می شود که به سال 1312 هـ . ق مؤلف در عنفوان جوانی بوده است.
به هر حال ؛ ایشان در حدود سال 1321 هجری قمری به ایران آمده و در زادگاه و موطن اصلی اش تبریز به ترویج و تهذیب پرداخت و در اوایل مشروطه به سال 1329 هجری قمری به خاطر نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم هجرت فرمود و در قم به ارشاد سالکان و تربیت مستعدان مشغول بود تا آنکه مرحوم آیة الله العظمی شیخ عبدالکریم حایری یزدی در سال 1340 هـ . ق از اراک به قم تشریف آورده و به اصرار مرحوم مجاهد شیخ محمد تقی بافقی که از دوستان مرحوم ملکی بوده و پس از استخاره و آمدن آیة شریفه ( وأتونی بأهلکم أجمعین) [ سورة یوسف (12)، آیه 93؛ یعنی همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید]، تصمیم به ماندن در قم و تأسیس حوزه علمی فعلی را می گیرد و دوستان و شاگردان آیة الله حایری نیز که در اراک بودند به قم مهاجرت می کنند.
مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی نیز که جزء مهاجرین بودند در قم به جمع مرحوم ملکی و بافقی می پیوندد و کانونی از اخلاق و تهذیب نفس تشکیل می دهند که ثمرات ارزنده ای داشته و افراد شایسته ای تربیت یافته اند.
مرحوم ملکی، درس فقهی داشته اند که عنوانش « مفاتیح الشرایع فی الفقه» مرحوم فیض کاشانی بوده و نیز دو مجلس اخلاق داشته: یکی در منزل برای خواص بوده و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشته اند.
نماز جماعت را در بالای سر حضرت معصومه علیها السلام اقامه می کرده و امام خمینی - ره - در نماز جماعت ایشان و در درس اخلاق که در منزل برای خواص می گفته، حاضر می شدند.
مرحوم حجة الاسلام شیخ مهدی حکمی قمی می فرمودند:
دانشمندان معتقدند كه در زمان تولد تعداد مشخصی سلول های مغزی داریم كه به مرور با پیر شدن تعداد بسیار زیادی از آنها را از دست می دهیم. تحقیقات گسترده در این باره نشان داده اند كه سلولهای مغزی جدید در طول زندگی نیز برخلاف آنچه در گذشته تصور می شد، تولید می شوند و مغز در صورت استفاده هر چه بیشتر از آن ، قابلیت رشد و حجیم تر شدن را دارد. تحقیقات و مطالعات حاكی از آن است كه به عنوان مثال قسمتی از مغز رانندگان كه مربوط به كنترل نقشه یابی تصویری است، رشد بیشتری دارد. همچنین بخشی از مغز پیانیست ها و نوازندگان متبحر هم كه كنترل و اداره موزیك را در اختیار دارد، حجم بیشتری دارد. از طرف دیگر، تحقیقاتی كه اخیراً در این مورد انجام شده ، حاكی از آن است كه افرادی با مشغله های مهارتی بالا مانند : مهندسان و معلمان دارای سیناپس ( محل اتصال دو رشته عصبی به یكدیگر) های بیشتری هستند. سیناپس ها همان رابطین بین سلول های مغزی هستند كه به ذخیره سازی اطلاعات كمك می كنند.
شاید در آینده ای نزدیك پزشكان قادر باشند سلول های جنین را كه می توانند به هر نوع سلول های مورد نیاز تبدیل شوند، به مغز بشر تزریق كنند. به این طریق می توان بیماری هایی نظیر آلزایمر و پاركینسون ( بیماری تحلیل اعصاب ، لرزش دست یا پا ) را درمان نمود و برای افراد سالم نیز راهی باز كرد تا بتوانند با فكر سالمشان ارتباط برقرار كنند.
اما تا آن زمان برسد ممكن است فرصت فعلی از دست برود. پس می توانیم با استفاده از چند راه ساده توانایی سلول های مغزی را در حد ماكزیمم آن حفظ كنیم.