گفت: چیه ؟؟ هی جانباز جانباز می کنین !!!
گفت: که چیه؟ هی جانباز جانباز ، شهید شهید! می کنین
میخواستن نرن! کسی مجبورشون نکرده بود که!
گفتم:چرا اتفاقاً! مجبورشون میکرد!
گفت:کی؟!!
گفتم:همون که تو نداریش!
گفت:من ندارم؟! چی رو؟!
….
گفتم: غیرت!!!
گفت: که چیه؟ هی جانباز جانباز ، شهید شهید! می کنین
میخواستن نرن! کسی مجبورشون نکرده بود که!
گفتم:چرا اتفاقاً! مجبورشون میکرد!
گفت:کی؟!!
گفتم:همون که تو نداریش!
گفت:من ندارم؟! چی رو؟!
….
گفتم: غیرت!!!
متن مصاحبه امام خامنه ای قبل از ترک بیمارستان
حضرت آیت الله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی صبح روز (دوشنبه) پس از پایان دوران بستری در بیمارستان و بهبود کامل، از بیمارستان مرخص شدند.
رهبر انقلاب اسلامی قبل از ترک بیمارستان، در مصاحبه با خبرنگار واحد مرکزی خبر، ضمن ابراز رضایت از عمل جراحی و دوره درمانی پس از آن گفتند:
اکنون با سلامت کامل جسمی و نشاط روحی در حال بازگشت به منزل هستم اما از حجم عظیم محبتها و ملاطفتهایی که در این چند روز نسبت به این حقیر انجام شد، احساس شرمندگی و سنگینی بر دوش خود میکنم.
ایشان با اظهار قدردانی و تشکر فراوان از محبتهای فراوان قشرهای مختلف مردم، مراجع و علمای محترم، شخصیتها، مدیران برجسته کشور، سیاسیون، هنرمندان و ورزشکاران افزودند:
امام خامنه اي مدظله العالي چند روزی است به علت عمل جراحی در بیمارستان بستری شده است. هرچند پزشکان اعلام کردند حال آقا خوب است اما دیدن تصاویر حضرت آیت الله خامنه ای روی تخت بیمارستان دل هر مومنی را آتش می زند. و اینجاست که اشعار جان دوباره می گیرد: تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی …
به گزارش تراز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان:
تو كه خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
تو كه فارق شده بودی ز همه كان و مكان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای كه در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه كه بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی
واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی
لباس هاي ورزشي اش را شستم و اتو كشيدم تا براي روز امتحان آماده باشد.با عجله آمدخانه.آن ها را برداشت وبرد.از پنجره ديدم كه آن ها را داد به يكي از دوستانش.وقتي برگشت،خوشحالي توي چهره اش موج مي زد.با عصبانيت گفتم:من تازه لباس ها را اتو كرده بودم.چه كار كردي؟
بغض كرد و گفت:دوستم همه ي نمره هاش بيسته؛اما اگه لباس ورزشي نپوشه،دو نمره از ورزشش كم ميشه…
شهيد بابك سرمدي
هنوز به سن تكليف نرسيده بود؛اما از مدرسه با عجله به خانه مي آمد،كيفش را مي گذاشت،با سرعت وضو مي گرفت وبه مسجد مي رفت.يك روز مادر به او گفت:چرا اين قدر عجله مي كني؟تو هنوز به سن تكليف نرسيدي.اگه اصلاً نماز نخوني هم هيچ اشكالي نداره.
اشكبوس گفت:نماز باعث ميشه هميشه ثابت قدم باشم...
شهيد اشكبوس نوروز ي